شاید باید نفس کشید...

شاید باید نفس کشید...

حس که من دارم....

ادمای اشنای شکنجه گر

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/08/29 22:13 ·

وسط یه بغض خفه و کلی نفرت موندم...

شایدم بغضم خفه نیس  و بزرگیشه که داره خفه ام میکنه...

دارم برمیگردم  به روز های پرخاشگری و تحو های عصبی...

با کی بجنگم کسی  که زندگیم بوده...

خیلی وقت بود  خسته نمیشدم ولی الان دوباره خسته شدم از زندگی از حق هایی که صلب میشه...

طفلی نفس ...

کاش یادم بره...

میترسم از منی که متنفر میشه از بقیه...

شایدم باید خطشون زد نه از زندگی بلکه از اولویت هام...

باید خودمو دوست داشته باشم...

اگه بخوام زندگی کنم باید خودمو دوست داشته باشم..

باید یادبگیرم...

مردگی

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/08/29 22:03 ·

یه سری ها هم تو زندگیمونن که از ادم زنده مردگی میخوان

میگن زندگی نکن مردگی کن....

حالا هی بیا  تو بجنگ با سختی تا یکم  سرپا بشی...

مگه میزارن...

باید بمیری...

زندگی نه...

فقط مردگی...

یاد بگیر نفس که بمیری...

 

یعنی ادم بده شدیم؟

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/08/07 07:40 ·

بعد مدت ها که خودمو وقف دیگران کردم  ...

الان بعد این همه آسیب دیدن...

الان که خودمو گذاشتم اولویت خودم...

عذاب وجدان گرفتم...

انگار ادم بده شدم...

چرا واقعا...

چرا باید عمری جوری باشیم که انگار خودمون مهم‌نیستیم...

که الان  با یکم بیشتر دوست داشتن خودمون انقده عذاب بکشیم...

کاش از اول یادمون میدادن خودت رو دوست داشته باش...

اولویت تویی...

فقط خودت توی این دنیا به خودت آسیب نمیزنی...

فقط خودتی که خوب خودتو میخوای....

فقط

و

فقط خودت

 

 

من متوجه شدم...

این ادما هستن که باعث میشن ما بد بشیم یا خوب...

درسته بعضی چیزا ذاتیه و بعضی ها بد هستن ویا بودن... ذاتی یعنی چیزی که بوده و هست...

اما شدن میشه اکتسابی...

و بد شدن  چیزیه که بقیه باعثش میشن...

اینکه دیگه اون ادمی که براش میمردی و  اگه حالش بد بود خودت رو به زمین و زمان میزدی تا خودشو و حالشو درست کنی و الان برات مهم نیس حال بدش.... 

اینکه  دیگه نمیتونی مثل قدیم با مهر نگاش کنی...

به خاطر خودشه..

چون اون از ما این ادم رو  ساخته... راسته که میگن ادما به اندازه اشک هامون از چشامون میوفتن....

و من اینو حس کردم و دیدم...

درسته شاید هنوز دوستش داشته باشیم ولی دیگه برامون مهم نیست...

دیگه اون شخص شماره ۱ زندگی ما نیس... 

و ما دیگه اون ادم احمق ساده نیستیم...

مثل این میمونه هی یه طناب رو ببری و هی گره بزنی... یه دفعه به خودت میای میبینی طناب دیگه پوسیده شده و کوچیک نه جای گره زدن داره نه جای سالم...

دقیقا یه سری ادما قشنگ دوست داشتنی خیلی مهم تو زندگیمون وجود دارن که هی ما رو میشکنن و هی میشکنن و هی اشکمون رو درمیارن....

تهش ما دیگه اون ادم قبلی نیستیم... اونا هم دیگه برا ما اون ادم قشنگ دوست داشتنی خیلی مهم نیستن...

 

میشن یه ادم که ته دلمون دوسش داریم ولی فقط دوسش داریم...

شاید هم از اون ادم زده شدیم...

 

 

زندگی...

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/06/29 07:51 ·

ﺯﻧﺪﮔﯽ." ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ی ﺧﻮﺩ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ....
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ "ﺧﻨﺪﻩ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ"
ﻭ ﮔﻬﯽ "ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ"
ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﮔﻬﯽ "ﺷﺮشر ﺑﺎﺭﺍﻥ" ﺩﺍﺭﺩ..
"ﺯﻧﺪﮔﯽ"
"ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺳﺖ"
ﮐﻪ ﺩﺭ "ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ"
ﺑﻪ "ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ" ﯾﮏ
"ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ"..
"زندگی کن"
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ "ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ"
ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ
ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ "ﮔﺬﺭﺍﺳﺖ"..

کسی چه میداند؟!

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/06/29 07:47 ·

•کـسـی چـه مـی دانــد ؟ !
شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود …
هــوا خـــوب شـــود …
عــشــق خــوب شــود …
و تـــــو …
خــــوب خوب شـــوی !!!
شاید امروز نه ؛
اما من ایمان دارم که سرانجام همه چیز درست خواهد شد…
آری ، روزهای خوب خواهند آمد …

شدم دلقکی که هی لبخند ‌میکشه ... 

هی با هر سازی که میزنن میرقصه...

هی رول شادی رو بازی میکنه...

اما

نمیزارن...

 لعنتی انگار شادی الکی هم حرومه ...

شاید باید برم...

نباشم...

شاید...

دست از شکستن من بردارن...

یعنی بمیرم؟

 

میدونی...؟

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/05/08 06:09 ·

میدونی خوبی ها....

همه چی در حالت عادی به بهترین شکل ممکن پیش میره...

خنده های بیشتر ،عصاب اروم،زندگی روال،خلاصه که همه چی خوبه...

اما

تو 

نه که افسرده باشی ها نه...

ولی یه حس حال بد و غمگینی ته دلت داری...

درسته که الان همه چی خوبه

اما تو هنوز ته دلت درد داره...هنوز اون جا که شکستی ترمیم نشده...

نکه ناشکر باشی وفلان... نه...

فقط  یه جایی از وجودت هنوز داره درد های گذشته رو تحمل میکنه ...

شاید باید یکم وقت بدی تا اونم خودشو ترمیم کنه و خوب شه...

شاید یه عمر باید بمونی پاش تا دردش تسکین بشه...

شاید هم....

 

 

 

دنیا چطوری میگذره...؟

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/04/29 20:19 ·

ادم هایی که در شبی میمیرند...؟

ادم هایی که شاید شما نبینید ولی اون ادم قبل نیستن...؟

کسی در گوشه دنیا روحش سرطان زده است...

ولی جسمش جلوی شما میخنده.‌‌..

شما نمیدونید ولی اون خیلی وقته که خودش نیست...

خیلی وقته که اون در به در  دنیا شده...

گله نکنید که بی معرفت شده‌...

مثل قبل  نیست...

خودش دیگه با ما نمیگیره...

مارو نمیشناسه...

اون آدم بد نشده...

عوض و عوضی نشده...

شما رو یادش نرفته...

فقط خودش مرده...

توی یه شبی که سوخت و سوخت...

اون شما رو یادش نرفته فقط خودشو یادش رفته...

خودش کی بود....

چی بود...

شایدم داره ترمیم میکنه ادم سوخته وجودش رو...

اره...

کسایی هستن در این دنیا...

مرده ان...

شاید هم سوخته ان..

شاید هم یخ زده ان...

 

 

 

 

چمونه؟

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/04/08 22:35 ·

میری تو نقش... انقد ادای ادم های ازاد و راحت و بی غم رو در میاری که بقیه فک میکنن تو ضدضربه ای...
انقد  تو نقشتی که خودت هم باورت میشه شادی...
جوری که میدونی حالت بده ولی دلیل رو نمیدونی...
تا اینکه یه دفعه شروع میکنی به حرف زدن  وسط حرفات چیزایی میگی که وقتیذیادت میاد تو اون زمان به اون حرف وشخص خندیدی...
ولی روحت  ازرده شده...
و کلی هم غصه اش شده..
اینجا نمیدونی از بقیه ناراحت باشی یا از خودت

نعمت های خدا...

گاهی نعمت خدا اوردن بعضی ادم ها توی زندگیتن...

البته داریم که بعضی از ادما عذاب الهی باشن...

اما ادمایی که نعمتن یه سری ویژگی ها قشنگ دارن...

مثلا یه حال خوب کنارشون..‌

خنده های از ته دل...

حس خوشبختی و ارامش....

فک میکنم خدا با دادن چندتا دوست به من نعمت داده بهم...

دوستایی که با اینکه نمیشه ایم صمیمی بودن رو گذاشت ولی خیلی خوبن..

حالمو خوب میکنن...

شادی هایی بهم میدن که تا چند وقت حالم عالیه

...

 

ارزوم براتون داشتن کسایی هستش که کنارشون عالی باشین😊

 

 

عزا گرفتم

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/28 20:53 ·

عزا گرفتم....

خودمو بغل کردم و یه گوشه کز کردم...

گذشته باز اومده دورم هی میچرخه...

بغض خونه زده وسط گلوم... ساکت شده...

دارم عزا میگیرم... برای من گذشته...

برا دردش

برا غمش

برا خودش

برا همش....

 

باید انتقام بگیرم...

من ول نمیکنم...

بخشنده نیستم....

مردن هم کمشه.... 

اون باید یه  بیچاره فلک زده  بشه...

یکی که همه ادما بندازنش دور...

یه مرده در درون من

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/28 20:47 ·

وسط هیاهو وا مانده ایم...

شاید هم که تنها مانده ایم...

کسی فریاد میزند در ما و ما لال مانده ایم...

گوش های قلب زخم شده و ما هنوز لال مانده ایم...

 کسی گریه میکند در ما و ما بی اشک مانده ایم....

بغض تبر زده بر وجود ما و ما بی حس مانده ایم....

شاید که لبخند دزدیده شده که سرما زده مانده ایم...

*****

کسی گوشه نشین شده است  

زانو بغل گرفته

نفس، غم زده 

صحرا،ماتم زده

یکی اینجا از گور برخاسته است... مرده ای بیش نیست

شایدم زنده بگورش کرده،نفس

وسط این هیاهو یادش امد مردنش را...

و مرده زنده شده است

قاتلش منم یا که دیگری؟

چه کنم ؟

بغل کنمش یا که دوباره اسیر خاک کنم‌..

دل بسوزم یا که  رها کنم...

گریه کنم یا که چشم بپوشم..

فریاد بزنم یا که لال شوم...

چه کنم با منی که زامبی شده...

چه کنم؟

چه کنم؟

 

 

 

خفه کردنمون

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/27 00:01 ·

ولی
توی این زندگی

و این دنیا

به ما زنا

خیلی ظلم شده

انقدی که دهن باز نکرده زدن توی دهنمون

انقدی که گفتن هیسسس

که لال شدیم

زخم شدیم

عفونت کردیم

و مردیم

حسش کنید

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/26 21:55 ·

خدا رو تو چی میبینین...

من خدا رو تو  لبخند بعد گریه میبینم‌..

توی  دیدن مهرسام بعد یه افسردگی ...

توی کوچک‌ترین حال خوب بعد حال بعدث های از پا درار...

توی  بودن عزیزام...

توی صدای بارون...

توی برگ سبز درخت های توی حیاط‌..‌.

توی ستاره های شب تار...

توی خنک های دم صبح ...

توی اجی جون گفتن ها...

خدا همه جا هست... من همه جا حسش میکنم

نمیدونم چطوری نشون بدم ....بگم خدا  رو توی ثانیه ها ببینین... خدا توی ریز ریز زندگیتون پیدا کنین... بعد  میبینین خدا توی بزرگ ترین گرفتاری ها خودش رو نشون میده... هست و خواهد بود...

اون هست شما نیستین... عشق به خود خدا...

 

 

 

 

 

تنها  قسمت و متن قشنگی که توی این همه فیلسوف و متفکر و روانشناس توی این رشته دیدم..
توی کتاب  رواشناسی  دین میگه سرانو میرفته برای  مصاحبه  با یونگ به خونه اش..
سر در خونه یونگ  نوشته بوده=
«چه بخوانی چه‌نخوانی خدا حاضر است»

منکه خوشم اومد شما رو نمیدونم..

شماهم تنهایین؟

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/13 19:03 ·

 دلم گرفته بی دلیل دلم میخواد گریه کنم..

رفتم روی مخاطبینم دیدم اینهمه شماره تارم اما کسی نیست زنگ بزنم بهش....

هیچکی رو ندارم که یه دفعه زنگ بزنم شروع کنم به چرند گفتن و اون باهام  همدل بشه...

 فهمیدم من تنهام...

یه ادم تنها که کلی دورش شلوغه...

بیشتر دلم گرفت...

ادمایی که وقت میزاشتم براشون  الان.....

کار دارن بهم سر میزنن...

هعیییییی

کسی نیست واقعا دوستمون داشته باشه...